فارابی، قبولی با ارفاق
تاریخ انتشار: ۱ اسفند ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۷۱۵۱۴۷۸
به نظرم این همان موقعیتی است که امسال و در جشنواره چهل و یکم فیلم فجر، بنیاد سینمایی فارابی دچارش شد! ۹ فیلم پذیرفته شده و یک فیلم نیمهکاره که در فهرست ذخیرهها قرار گرفت. از میان آن ۹ فیلم حداقل چهار فیلم اساسا دارای مشکلات مختلف ساختاری و محتوایی بود یا اصلا در اولویتهای این بنیاد که برای تولیداتش از بودجه عمومی و بیتالمال هزینه کرده و قاعدتا باید با اولویتهای فرهنگی کشور مماس باشد، نمیتوانست قرار بگیرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
فیلم «بعد از رفتن» که بیش از این با عنوان «بندباز» نامیده میشد، به اسم فیلم اجتماعی به هرموضوعی ناخنکی زدهبود. از مسابقه اتومبیلرانی و قهرمان شکستخورده تا سیرک بازی و واردات جنس قاچاق و رحم اجارهای و تا وجدان ناراحت و بچه بیمادر و شکاف در خانواده و... .
فیلم بعد از رفتن، میتوانست حول و حوش همان سیرک که کار اصلی یکی از شخصیتها بود، شکل گرفته و پیش برود اما طرفه آنکه هم سیرک و بندبازی (که در فیلم رویت نمیشد) و هم دیگر موضوعات پراکنده آن، هیچکدام چفت و بست درست و درمان و رابطه مشخصی با یکدیگر ندارد و هریک جداگانه میتوانستند محور قصه قرار گرفته یا به راحتی حذف شده و ضرری به کار وارد نیاید.
شخصیتهای تکراری و داستانکهای کلیشهای نیز نهفقط نمیتوانستند گرهای از شخصیتپردازی الکن فیلم باز کنند بلکه بر ابهامات و لکنت آنها بیشتر میافزودند و از همه این ماجراها جز توفیق شخصیت منفی ماجرا که همه را سرکیسه کرده و به سلامت گریختهبود و بقیه اتفاقات از جمله بازگشت به خانواده پدری هم از صدقه سری آن صورت پذیرفت، هیچ نتیجه دیگری مستفاد نمیشود!
«جنگل پرتقال» یا جنگل روابط غیر افلاطونی
فیلم دیگر بنیاد سینمایی فارابی به نام «جنگل پرتقال» یک شبه هامون بود که تلاش داشت با سرگشتگیهای یک دانشآموخته متکبر و ناموفق تئاتر از شهرستان که اینک دبیر ادبیات در تهران شده، سروکله بزند. فیلمی که سعی داشت با کشاندن اجباری او به دیار پدری در شمال (بهبهانه دریافت اصل مدرک تحصیلی) مایههای این سرگشتگیها را نشان دهد اما متاسفانه همچنان که شروع و انگیزه شکلگیری گره ماجرا، خیلی سردستی، بیمنطق و شل و ول بود، ادامه جستوجوی شخصیت اصلی فیلم در میان خاطراتش نیز بدون توجیهات دراماتیک و با کمک داستانکهای بیخاصیت و بیربط صورت میگرفت.
او به دنبال تجدید دوستی با دختری بود که در تمام دوران دانشجویی گرچه مسخرهاش میکرد اما رابطهای طولانی داشت و مدام آن را مرور میکرد. در این مسیر، پس از سرخوردگی از آن تجدید رابطه، با دانشجویان امروز تئاتر دانشکده سابق خود آشنا شود و در دورهمیشان شرکت کرده؛ یک پارتی مختلط آنچنانی همراه با استعمال مواد مخدر و به عالم هپروت رفتن یا به قولی «های» شدن و...!
طرفه آنکه همین دورهمی مختلط و در واقع دور منقلی، باعث آغاز تحول روحی شخصیت اصلی میشود! و در همین پارتی درهم و برهم و اجق وجقی بود که بالاخره نمایشنامهاش را خواند اما از زور خماری نه خودش فهمید چه خوانده و نه دختران و پسران بنگی و مست و ملنگ آن پارتی متوجه نمایشنامهخوانی او شدند. شاید از همین روی بود که تحول روحی این شخصیت به یک کچل کردن ساده محدود شد!
این نوع نگاه به دانشجویان هنر مملکت، فصل اول سریال اسرائیلی «تهران» را به ذهن متبادر میساخت که جوانان و دانشجویان ایرانی را مشتی بنگی و قاچاقچی مواد مخدر به تصویر کشیدهبود!
در واقع میتوان فیلم «جنگل پرتقال» را «جنگل روابط غیرافلاطونی» هم نامید که معلوم نیست، تولید آن چه جایی در میان آثار بنیاد فارابی از جیب ملت میتوانست داشتهباشد.
«روایت ناتمام سیما»؛ حکایت ستایش شبکههای مجازی
فیلم «روایت ناتمام سیما» که پیش از این با عناوین «دشمن مردم» و «روایت ناتمام» هم شناخته میشد، سراغ شبکهها و دنیای مجازی و تاثیر آن در زندگی مردم رفتهبود که معمولا در آثار سینمایی جهان، با نگاه مثبتی به آن پرداخته نشده و همواره با ویژگیهای مسخ انسانیت و هویتها به تصویر کشیده شدهاست، از آثاری مانند «ماتریکس»، «طبقه سیزدهم» و «او» گرفته تا «جانشینها»، «دایره» و... .
اما فیلم روایت ناتمام سیما، کارکرد فوق را برعکس جلوه داد و استفاده از شبکهها و دنیای مجازی را باعث افشای عمل ناجوانمردانه شخصیت اصلی ماجرا در حق زنی مظلوم و بیسر و صدا نمایاند! او که در کارهای خلاف و نمایشهای اینترنتی با ظاهری متین و انسانی و با قیافهای حق بهجانب، بهراحتی زندگی دیگران را به بازی گرفت و قسر در رفت اما گیر فضای مجازی افتاد که در این فیلم به کمک و یاری مظلومان آمده و آن روی چهره فرد ظالم را برملا میساخت.
اگر چنین فیلم یا فیلمهایی با بودجه بخش خصوصی ساخته میشدند، واقعا اشکال و حرفی در بین نبود اما وقتی پول و سرمایه مردم و پای بنیاد سینمای فارابی به میان میآید، آن وقت قضیه متفاوت میشود. هزینه از کیسه بیتالمال برای نمایش چهره مثبت از پدیدهای که سالهاست چالش عجیب و غریبی در سراسر جهان و از جمله کشور ما بهوجود آورده و بهخصوص التهابات ماههای اخیر عمدتا براساس دیتاهای همین شبکههای مجازی، خسارات فراوان جانی و مالی به کشور تحمیل کرد، حقیقتا سؤالبرانگیز است!
انتظار از مراکزی مانند بنیاد سینمایی فارابی که سرمایههای ملت، امانتی در دست آنها بوده، این است که اگر در جهت روشنگری و جهاد تبیین قدمی بر نمیدارند، لااقل بر زخمهای جهالت و ناآگاهی و بیسوادی نمک نپاشند و حرمت مردم و انقلاب را نگاه دارند.
«سینما متروپل» تحریف دفاعمقدس و سینما
اما فاجعهبارتر از همه اینها فیلم «سینما متروپل» بود که باز هم اگر نام بنیاد فارابی و پول بیزبان ملت و هزینههای بیتالمال پشت آن قرار نداشت و در بخش خصوصی تولید میشد، شاید خطاها و تحریفها و روایت نادرستش را میشد نادیده گرفت. فیلمی با روایتی ضد دفاعمقدس که هم به سینما، جنگ و دفاعمقدس و هم به حصر آبادان، نگاهی کاریکاتوری و خام و سردستی داشت. فیلمی که همچون تولید دیگر بنیاد فارابی به نام «گلهای باوارده» درباره حصر آبادان و سینما بود ولی هیچ نشانی از موقعیت حصر آبادان ورای شعر و شعار و گفتار نداشت. همچنین عشقِ سینمای کاراکترهایش هم کاملا نچسب و باسمهای از کار درآمدهبود و به هیچوجه به باور نمینشست که چنین شخصیتهایی عاشق سینما باشند.
ضمن اینکه مشکل تاریخی فیلم هم قوز بالاقوز بود با این پرسش مهم که در آن شرایط حصر و درگیری و نبرد دائم و تکاپوی مستمر رزمندگان، کدام سینما در این شهر دایر بوده؟ کدام گروه دختران در آن شرایط به نقاشیهای دیواری مشغول بودند؟ چنانچه در هیچ تاریخ کتبی و شفاهی چنین موضوعی ثبت نشده و هیچکس از جمله نگارنده که در همان دوران در آن منطقه حضور داشتم، چنین رویدادی را رویت نکردم. سینماهای آبادان از زمان شروع جنگ در این شهر تعطیل شد و برعکس مثلا مسجد سلیمان که دو سه سالن سینمایش در همان سالها کار میکرد، اما در آبادان تا مدتی پس از پایان جنگ نیز این سالنهای سینما تعطیل ماندند.
پاسخهای درست با ارفاق
اما بنیاد سینمایی فارابی در مورد تولید فیلمهایی همچون گلهای باوارده (ماجرای روزهای حصر آبادان و تلاش برای رساندن ابزار و امکانات مهم و گرانقیمت انبار پالایشگاه آبادان به نقاط امن)، شماره ۱۰ (درباره ماجرای واقعی فرار برخی اسرای ایرانی از اردوگاههای صدام) و کت چرمی (نگاهی عمیق و دردمندانه به نابسامانیها و آسیبهای اجتماعی) تقریبا موفق عمل کرد و در ساخت فیلم کاپیتان (با موضوع کودکان سرطانی و امیدهای آنها) و همچنین فیلم هوک (داستان یک نوجوان بلوچ بوکسور که با وجود همه سختیها به سطح قهرمانی و بالاتر از آن، پهلوانی رسید) اگرچه با ساختارهای ضعیف اما با ارفاق، عملکرد قابل قبولی داشت.
اما فیلم دیگر که تا زمان آغاز جشنواره فجر نیمهکاره ماند، به نام «بهشت تبهکاران» درباره ترور احمد دهقان فراماسونر معروف و از موسسان سازمان ماسونی پرورش افکار، توسط حسن جعفری در خیابان لالهزار تهران بوده و رویدادهای قبل از ملی شدن صنعت نفت را بیان کردهاست. این درحالی است که رویدادهای نهضت ملیشدن صنعت نفت، آنچنان که در حیطه و اولویتهای بنیاد سینمایی فارابی قرار میگیرد، دهها ماجرای ناگفته از جمله نقش اساسی شهید نوابصفوی و فداییان اسلام، آیتا... کاشانی، اعلامیهها، سخنرانیها و موضعگیریهایش در جریان نهضت یادشده و حتی قتل روزنامهنگارانی همچون احمد مسعود و کریمپور شیرازی و اعدام دکتر حسین فاطمی را دارد و این را که چرا در این میان حسن جعفری و احمد دهقان اهمیت یافتهاند، فقط بایستی از مسئولان بنیاد فارابی سؤال کرد.
روزنامه جام جم
منبع: جام جم آنلاین
کلیدواژه: فارابی سعید مستغاثی بنیاد سینمایی فارابی بنیاد فارابی روایت ناتمام حصر آبادان شبکه ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت jamejamonline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جام جم آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۱۵۱۴۷۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
انیمیشنهایی متفاوت برای بزرگترها؛ انیمیشنهایی مفرح برای بچهها
آفتابنیوز :
چقدر طول کشید که از پیرمرد شجاع و وفادار و بامزه «آپ/ بالا» خوشتان بیاید و با او همدلی کنید؟ نوازنده شکستخورده انیمیشن «روح» که در زندگی نتوانسته دنبال رؤیای نوازندگیاش برود و تازه پس از مرگ در عالم ارواح شجاعت لازم را برای تغییر زندگیاش به دست میآورد، چقدر شما را به خطر کردن و پی رؤیاهایتان رفتن ترغیب کرده؟ همین اواخر، انیمیشن معمولی «لئو» چقدر دیده شد و پیام ساده و عملیاش که ماهی را هروقت از آب بگیری تازه است، به دلها نشست. ۸ انیمیشنی که در ادامه معرفی شده بخشی از خاطره چند نسل از دنیای انیمیشن است.
شرک (۲۰۰۱)
کارگردان: اندرو آدامسون و ویکی جنسون
محصول: امریکا
یک شخصیت چطور وارد فرهنگ عامه ــ آنهم نه فقط فرهنگ عامه کشور سازنده بلکه فرهنگ عامه بسیاری از مردم در سرتاسر جهان ــ میشود، پاسخش شرک است. اگر شما کسی را به شرک تشبیه کنید بلافاصله مخاطب شما متوجه میشود که منظور شما چیست. شرک و دیگر شخصیتهای این انیمیشن دیدنی خیلی زود جای خود را در میان شخصیتهای ماندگار انیمیشن باز کردند. بچهها و بزرگترها به سرعت عاشق این موجود سبز گنده بداخلاق، اما مهربان و شجاع شدند و حالا سالهاست که تماشاگر دنبالههای آن هستند. حتی اگر دیگر انیمیشنی از شرک تولید نشود، شرک همیشه به حیات خود ادامه میدهد.
شرکت هیولاها (۲۰۰۱)
کارگردان: پیتر داکتر
محصول: امریکا
در مانستروپولیس، هیولاها با ترساندن بچهها از صدای جیغ آنها انرژی تولید میکنند. اما کارخانه تولیدکننده جیغ بچه با مشکل تامین انرژی روبهرو است، چون کودکان دیگر مثل سابق نمیترسند. هیولاها از هر گونه تماس با بچهها مطلقا منع شدهاند، اما سالی و مایک، دو هیولای متخصص ترساندن بچهها، در اثر اشتباهی وارد دنیای بچهها میشوند و همهچیز به هم میریزد. در این بین سالی و مایک کشف میکنند که صدای خنده کودکان انرژی بیشتری تولید میکند. کمتر انیمیشنی به اندازه «شرکت هیولاها» در ترغیب آدمها در مواجهه با ترسهایشان که علت و اساسشان را هم نمیدانند موفق بوده است.
عصر یخبندان (۲۰۰۲)
کارگردان: کریس وج
محصول: امریکا
حتی اگر فرنچایز «عصر یخبندان» را هم ندیده باشید، احتمالا آن سنجابی را که با چنگ و دندان برای حفظ دانه بلوطش خودش را به آبوآتش میزند و بلاهای زیادی سر خودش و دنیای اطرافش میآورد دیدهاید. یکی دیگر از انیمیشنهای ماندگار سالهای آغازین هزار سوم میلادی که تا همین امروز خاطره خوش آن در ذهن تماشاگرانش باقی مانده، «عصر یخبندان» است. داستانی درباره دوستی، مدارا، پذیرش تفاوتها و در عین حال احترام به محیط زیست با شخصیتهای دوستداشتنیای مثل مندی و سید که زوج ناجور، اما جدانشدنیای هستند. درامی جادهای، اکشن و ماجراجویی که شوخیهای بامزهاش به حفظ قوام و انسجامش کمک زیادی کرده.
در جستوجوی نمو (۲۰۰۳)
کارگردان: اندرو استنتون و لی آنکریچ
محصول: امریکا
درونمایه جستوجو در اغلب انیمیشنها قابل تشخیص است. انگار از روز اول که قرار بر پا گرفتن صنعت انیمیشن بوده، طالع شخصیتهای انیمیشن را با جستوجو و سفر نوشتهاند. سه مرحله کلی سفر قهرمان که به «جدایی» (سفر به دنیای ناشناختهها)، «تشرف» (ماجراجویی در دنیای ناشناختهها) و «بازگشت» (برگشت به دنیای عادی) قابل تقسیم است در این انیمیشن و بسیاری انیمیشنهای دیگر کاملا رعایت شده. اینجا سفر درونی با سفر بیرونی همراستا و همزمان شده و تماشاگر راحتتر میتواند تاثیر سفر در پخته شدن خام را دریابد. فیلم اکرانی بسیار موفق داشت و این موفقیت با ساخت دنباله «در جستوجوی دوری» تدوام یافت.
کورالاین (۲۰۰۹)
کارگردان: هنری سلیک
محصول: امریکا
انیمیشن استاپ موشن را اصولا گرم و گیراتر از انیمیشن دوبعدی و سهبعدی میدانید یا نه؟ اگر فکر میکنید استاپ موشن فضایی صمیمی و دوستانه دارد، «کورالاین» حسابی غافلگیرتان میکند. اگر فکر میکنید که استاپ موشن اصولا فاقد صمیمت و جذابیت انیمیشنهای دوبعدی و سهبعدی است، باز هم «کورالاین» شما را متحیر میکند. شاید اگر تیتراژ این انیمیشن جذاب را نبینید، حدس بزنید که کارگردانش تیم برتون است که البته فانتزیهایش تاریکتر و دلهرهآورتر شده. «کورالاین» پاسخ به پرسشی کنجکاویبرانگیز، ولی در عین حال ترسناک است که هر آدمی در بچگی با آن مواجه شده: اگر پدر و مادر آدم جوری دیگری بودند، چه میشد؟
مری و مکس (۲۰۰۹)
کارگردان: آدام اِلیوت
محصول: امریکا
مری و مکس، دو آدم با دنیایی فاصله میانشان، دوست مکاتبهای هستند. مری که در استرالیا زندگی میکند و خانوادهای ازهمپاشیده دارد در هشتسالگی از سر اتفاق شروع به نامهنگاری میکند با مکس چهلوچهارساله چاق و مشکلدار در روابط اجتماعی. رابطه این دو به تدریج عمیقتر میشود و مثل هر رابطه دوستانه دیگری به مشکل میخورد. مری و مکس مستعدند که به تیرهروزیهای زندگی با شدت و حدت واکنش نشان دهند و همین ویژگی هم هست که برای تماشاگر ملموسشان میکند. انیمیشنی ماندگار با تکنیک استاپ موشن.
انومالیزا (۲۰۱۵)
کارگردان: چارلی کافمن و دوک جانسون
محصول: امریکا
مردی میانسال به نام مایکل که متخصص خدمات مشتریان است برای سخنرانی در کنفرانسی وارد هتل فرگولی میشود. هتل فرگولی در ظاهر هیچ شباهتی به هتل اوِرلوک فیلم «درخشش» (۱۹۸۰) استنلی کوبریک ندارد که ساکنانش را به انزوا میکشاند، روحشان را با سیاهی تغذیه میکند و دست آخر باعث جنونشان میشود. در واقع فرگولی برای مایکل به مراتب بدتر از اورلوک است. در این هتل است که مایکل با خودش و زندگی پوچ و بیروحش مواجه میشود. این انیمیشن که با تکنیک استاپ موشن ساخته شده همان روح فیلمنامه مشهور «درخشش ابدی یک ذهن پاک» را دارد؛ غمگین و دریغخوار که با سردی رئالیستیاش برگشتناپذیر بودن زندگی را توی گوش مخاطب میزند و خوشبختانه پایانی نسبتا خوش دارد.
لاکپشت قرمز (۲۰۱۶)
کارگردان: مایکل دودوک دی ویت
محصول: فرانسه و ژاپن
اگر در انیمیشن دنبال آواز و حرکات موزون و دیالوگهای بامزه هستید، این انیمیشن به هیچ وجه مناسب شما نیست. این انیمیشن بیکلام است و صدای طبیعت و موسیقی گوشنواز راوی آن. مردی که با جریان آب به جزیرهای متروک و دورافتاده آورده شده، تصمیم میگیرد با قایقی از جزیره بگریزد، اما لاکپشت قرمز عظیمالجثهای بزرگترین مانع بر سر راه او برای رهایی است. مرد برای بازگشت به اجتماع و خلاصی از طبیعت هرچه در توان دارد رو میکند، ما خلاصی واقعی او در صلحی است که با طبیعت نصیبش میشود. «لاکپشت قرمز» تماشاگرش را به فکر میاندازد که زندگی در طبیعت چه بهایی دارد.
منبع: همشهری آنلاین